شعراز کربلایی محسن داداشی
ای روضه خوان خون خدا ذاکرالحسیـــن
ای داغدار کرب وبلا ذاکرالحسیـــن
سالی گذشت ویاد تو ازدل نرفته است
نام تو شمع محفل ما ذاکرالحسیـــن
مجنون صفت به کوچه ی لیلی قدم زدی
عمرت نشد فنا به ریا ذاکرالحسیـــن
سید جواد راستی از مادرت بگو
بر ما بگو زجور وجفا ذاکرالحسیـــن
آیا سینه ی او هنوز زخمی در است؟
یا زخم او گرفته دوا ذاکرالحسیـــن
آیا هنوز بازوی او درد می کند؟؟؟
از ضربه ی گروه دغا ذاکرالحسیـــن
آیا هنوز پنجه ی سیلی به صورت است؟؟؟
یا درد او گرفته شفا ذاکرالحسیـــن
عمری نخوانده ای بخدا خواندنی نبود
آن روضه های پر زدرد ودوا ذاکرالحسیـــن
این جای خالیت بخدا پر نمیشود
رفتی به جنت الشهدا ذاکرالحسیـــن
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۸۶ ساعت 17:30 توسط مصلحی فر
|